-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 23:16
-
ای کاش نفسم بودی
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1385 22:10
ای کاش نفسم بودی حتی نفس آخر ای کاش که عشقت بود تنها هوسی درسر ای کاش که قلب تو از جنس دلم می شد یا ذره ای از عشقت در قلب من کم می شد ستاره
-
ستاره
دوشنبه 23 مردادماه سال 1385 21:41
توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره واسه من تنهایی درده درد هیچکس رو نداشتن هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن دیگه باور کردم این رو که باید تنها بمونم تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم ستاره
-
پدر
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1385 00:41
نمیدانم چرا بی تاب و بی قرارم احساس یاس و نا امیدی میکنم دلم به طرز عجیبی گرفته می خواهم از ته دل گریه کنم می خواهم فریاد بزنم پدرم کاش بودی و آرامم می کردی کاش بودی و دست نوازش بر سرم می کشیدی و می گفتی ستاره ام اندو هگین نباش من با توام کاش بودی کاش
-
کاش
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 20:03
کاش می دانست بدون او میمیرم کاش میدانست اگر برود تمام زندگیم با او میرود کاش خدا او را فقط برای من می افرید
-
تا وقتی که تو هستی
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 22:19
تا وقتی که تو هستی تا لحظه ای که یاد تو در خاطر من جاریه تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستهای خسته ی منه تا وقتی که نگاهت تنها پنا هگاه و تکیه گاه نگاه سرگردان منه تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی منی تا وقتی که شو نه هات امن ترین جای دنیاست من هم زنده ام اما بی تو ستاره ای خامو شم ستاره
-
اگه یه روز
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 23:25
اگه یه روز بقض گلوت و فشرد بهت قول نمی دم که می خندونمت ولی می تونم با هات گریه کنم اگه یه روز نخواستی بمونی حتما خبرم کن قول می دم ازت نخوام بمونی ولی ازت می خوام زود برگردی اگه یه روزسراغم و گرفتی و ازم خبری نشد سری بهم بزن احتما لا بهت احتیاج دارم اگه یه روز ترسیدم که از دستت بدم برای دلخشیم بهم بگو تا ابد با منی...
-
روزی که او را دیدم
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1385 21:35
روزی که او را دیدم قلبم را می گویم هیچ یادم نمی رودیک روز نسبتا" سرد زمستان بود روزی که او را دیدم و زندگیم به کلی تغییر کرد نمی دانم آنروز در کوچه پس کوچه های این شهر به دنبال چه می گشتم شاید چشمهایم به دنبال او می گشت ومن نمی دانستم در آن سرمای سوزان با د لی خسته و قلبی شکسته به تنهایی خود پناه می آوردم که نا خود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1385 07:09
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1385 06:16
-
بی تو ستاره ای خامو شم
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 05:54
بی تو ستاره ای خامو شم خاموش دلم به طرز عجیبی گرفته فکر اینکه نکنه ازم ناراحت باشی داره دیونم می کنه گفتی تو عشقمونم دروغ گفتم گفتی صادق نبودم گفتی از دروغگو بد ت می آد کاش می توانستم کا ش می شد به عشقم ثابت کنم............... نگاهم کن و التما سم را در چشما نم بخوان ببین قلبم به پایت افتاده است نرو - نروکه بی تو...
-
تا وقتی هستی
شنبه 3 تیرماه سال 1385 02:44
تا وقتی هستی ماه من نگاه به ماه نمی کنم بودن خود دردی است و دراین آدمستان کثیف نفس کشیدن دردی دیگر و بی حبیب چرخش چرخ گردون را به تما شا نشستن دردی مضا عف برای گریختن از نیستی امیدی باید جست امیدی که هنگام غوطه ور شدن در منجلاب نیستی و بد بختی به نجاتت بیاید . سایه های سیاه بدبختی زندگیم را پوشانده بود و وجود نحیفم در...
-
با تو بودن
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1385 21:33
دوباره د ل هوای با تو بودن کرده نگو این دل دوری عشق تو باور کرده دل من خسته ازاین دست به دعاها بردن همه آرزوهام با رفتن تو مردن حا لا من یه آرزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا می دم اخه تو رنگ چشات هیبت دنیا رو دیدم توی هفت تا آسمون تو تک ستاره – ستاره منی به خدا ناز دو چشمات و...
-
عهد
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1385 21:30
تاعهد تو در بستم عهد همه بشکستم بعد تو روا باشد نقض همه پیما نها مثل همیشه در تنهایی خود به تو می اندیشم به تویی که محتاجم تا صدایم کنی به تویی که این زند گی جهنمی را برایم بهشت کردی و طعم خوش عشق را چشاندی آری من به تو محتاجم به تویی که بودنم فقط به خاطر توست ای عزیزترینم ای امید آخرینم من به تو محتاجم چقدر ناله...
-
آهووش
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 00:12
ای دلبر افسونگر عاشق کش غدار در حسرت رویت شده ام سخت گرفتار من مست نگاهت به تماشای غرورت دیوانه شدم کافر و مبهوت و گهی زار تن داده به امواج بلا در تب و تابم از پیچش زلفت به دلم درد پدیدار افتاده به طوفان حوادث به کفم نی دلداده منم عاشق و مشتاق به دیدار در کون و مکان عالم و آدم ز ازل با ابعاد وجودم به تمنای تو بیدار...
-
غم
یکشنبه 30 مردادماه سال 1384 23:31
حا لمان بد نیست غم کم می خو ریم کم که نه هر روز کم کم می خوریم آب می خواهم سرابم می دهند عشق می ورزم عذ ابم می دهند دشنه ای نامرد در پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 22:59
من تشنه ام من تشنه ام در جستجوی قطره ای تا آتش کویر وجودم خاموش شود در اندیشه وسعت آبی دریایی تا تشنه کام درد تنهایی را در غربت حضور دلم پایدار نبینم زندگی را چگونه باید شناخت بودن را چگونه باید دید و تصویر عشق را چگونه باید رسم نمود افسانه های محبت همچون ماهتاب در قلب پردردم سوسو می زند زلال جاری یادگارهای کودکی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 00:42
من آن آواره در غربت به دل درد وطن دارم ز یارانم جدا ماندم هزاران درد و غم دارم من آن آواره در غربت منم دریای طوفانی در این بهت و در این حیرت رهایی را چه میدانی خمارم من خمارم من شرابی تازه میجویم برای رستن با تو طریقی تازه میجویم